آرام، آرام، آرام، آرام، آرام 

قدمایته بمان 

 قربانت شوم 

زیبا نگار 

جایت به چشمان  

شمال قدم هایت

نسیم عطر افغان

ای چادر سیای

چشم پلخمان

دو بوسه از دور

بر لبت مهمان 

تو اشاره کو

جان مه قربان

آرام، آرام، آرام آرام آرام 

شرم نکو از عاشقی 

بیا و روی نگردان 

خاسگاری کرده 

میبرمت به قصر شاهان 

پیوند عاشقان 

بسته مشه دآسمان

خدا و ملایک شاهد 

این عشق جاودان

د سینه چپم 

نامت هست پنهان

ضرب المثلم

کارایت هست ای جان

آرام، آرام، آرام آرام آرام 

 ای جان

بیا تو به میدان 

رقص زلف نمایان

نقاشی،خدایی  

 ماه تابان 

 چشمک زدنایت

نا برده از جان

من اهل زمین   

تو دخت آسمان         

آرام، آرام، آرام آرام آرام