دانلود آهنگ جدید مقداد و مصطفی به نام ۱۳

گریه کردم تا دلم خالی شود،بدتر شد
گوش ابر از بس حسادت کرد بر من کَر شد

آمدم شعری بگویم تا که بغضم بشکند
آنقدر شعر سرودم که دو تا دفتر شد

جوهر خودکار کَنکُو زود خالی می شود
بیک باید می خریدم،دفعه ی آخر شد

با خودم گفتم که این هم بگذرد،دیدم که نه!
روز و روزی از نو و هی روزگار از سَر شد

غنچه ی عشقی که در قلبم از او روییده بود
دست آخر با دو دستان خودش پَر پَر شد

زندگی قصه ی تکرار همین حادثه هاست
اولین حادثه تا بَر سَرم آمد شَر شد

شدم از فرط جنون دست به دامان شراب
نه به آن حد که شوم مست،فقط لب تر شد

شدم این الکلیِ از همه جا وامانده
بخت من همچو عروسی است که در شب نَر شد

در شب حجله نشستم تا به فردا بیدار
مرگ را دیدم که با بخت من همبستر شد

با من چه بد است این چرخ،دنیا به مزاجم تلخ
بالاتر از این غم نیست،از چرخ و فلک سیرم

عشق از تو مقدّس شد،در پرده مؤنث شد
بر باطن زن بنگر،بگذر ز تصاویرم

صورت همه خاک و گِل،از عشق چنین خوشگل
یوسف چه گنه دارد،بگذر تو ز تقصیرم

زیبایی و من زشتم،تو خاجی و من خشتم
در دست چه داری که،از دست تو دلگیرم

حس غزل توو قلب من مُرده
شبها کنار بغض می خوابم
آرامشِ قبلِ یه طوفان نیست
من ساکتم،سردم،یه مردابم

دنیای من جای قشنگی نیست
من یه جزیره ام توو دل دریا
با موج و بارون عاشقی کردم
با صخره ها توو اوج این دردا

یه رهگذر راهش رو گم کرده
تنهاییامو باد دادم بُرد
راهو نشونش دادم و اون رفت
زنده ام ولی چیزی توو قلبم مُرد

دیر بود ولی رسم عجیبیه
وقتی که رفت از من اجازه خواست
یادش نبود من ساده می میرم
در واقع از من یه جنازه ساخت

تقدیر ما خیلی مزخرف بود
می خندم اما خنده هام تلخه
این خنده ها بوی جنون داره
باور کنین این لحظه ها سخته

حالا جنون دیوونه تر میشه
خودکار قرمز رو بغل کردم
از شعر باید رد بشم امشب
من شاعر شعرای پُر دردم

توو بند هفتم واژه سر میره
خودکار و دفتر غرق خون میشن
داد می زنم توو صورت آینه
تصویرها هم سرنگون میشن

الان کجایی دختر یاغی؟
مست کدوم شعرای ارزونی؟
ما دور هم خیام میخوندیم
یادت نرفته خوب می دونی

تکرار من از یه کس دیگه
بازم منو یاد تو میندازه
خوشحالم از اینکه نمی تونی
پیدا کنی یه فرصت تازه

یادت میاد اسفند اون سالو؟
توو اوج سرما عشق آسونه
اما حالا توو عمق تابستون
دنیای تو عین زمستونه

شاید بگی نه اشتباه میگم
اما چشات دستش برام رو شد
چشماتو من تربیتش کردم
اما حالا درگیر یارو شد

حرفی نمی مونه به جز حسرت
روزایی که با تو هدر کردم
کاشکی اصن راهم عوض میشد
شاید بگی من خیلی نامَردم

اما ببین بازم بدون فکر
با سیزده داره تموم میشه
لعنت به این اعداد بی معنی
عمرم هنوز داره حروم میشه